29 آگوست 2019 در بينش از DR. کيم

داستان هاي بسيار عالي در عهد عتيق وجود دارد. ديويد احتمالاً مورد علاقه من عهد عتيق است. او خدا را بسيار دوست داشت و مرتباً گناه کرد. خدا هم ديويد را خيلي دوست داشت. من قبلاً تعجب مي کردم که کجا در ليست کساني قرار مي گيرم که خدا بيشتر از همه دوست دارد. پذيرفتن و پذيرفتن اين واقعيت که من در صدر ليست او هستم خيلي وقت طول کشيد. من مورد علاقه او هستم - و شما نيز هستم! اين هميشه ذهنم را جلب مي کند سخت است.

چند سال پيش نوه من ، تامي ، از من پرسيد که کدام يک از پنج نوه من مورد علاقه من است. بدون هيچ ترديدي ، گفتم: "تو هستي!" بار ديگر جوانترين نوه من ، گريسي ، همان سؤال را از من پرسيد و من همان جواب را دادم: "تو هستي!" من به هر يک از آنها همان چيزها را مي گفتم ، نه اينکه فقط احساس خوبي داشته باشيم بلکه به خاطر اين واقعيت است. هرکدام مورد علاقه من است. من نمي توانم بين آنها تمايز قايل باشم. من هرگز نمي دانستم که مي توانم هر 5 نفر را به طور مساوي دوست داشته باشم تا زماني که هر کدام به دنيا آمدند و فهميدم که به هر يک از آنها عشق کافي دارم. فکر مي کنم اين به من کمک کرد تا درک کنم که همه ما "محبوب" خدا هستيم و همه عاشق يکسان هستند.

بياييد به ديويد برگرديم. در کتاب اول ساموئل ، فصل هفدهم ، داستان داود و گليات رواج مي يابد. پدر داوود ، جسي ، او را براي تحويل مقررات به برادران خود که در حال جنگ با فلسطيني ها بودند ، مي فرستد. وقتي داوود به اردوگاه رسيد و به برادران خود خوش آمد گفت ، اين مرد بزرگ از اردوگاه فيليستين بيرون آمد و چالش روزانه خود را براي مردم خدا صادر کرد. "مردي را پيدا کنيد تا مرا بکشد و ما بندگان شما خواهيم بود. اما اگر من او را بکشم ، شما خدمتگزاران خواهيد بود. "يک چالش جسورانه و تا کنون ، هيچ گيرنده اي نيست. هيچ کس حاضر به ايستادن در برابر گليات نبود. هيچ کس حاضر نبود با اين غول مبارزه کند ، حتي اگر مي دانستند که او بين اسرائيل و مقصود خدا ايستاده است.

چه چيزي بين شما و هدف خدا براي شما مخفي است؟ گليات چيست؟ چه به نظر مي رسد بسيار بزرگ است که به جاي جنگيدن مي توانيد بنشينيد و منتظر باشيد حتي بدانيد که خدا چيزهاي بيشتري براي شما دارد. شايد در آن طرف ديگر Goliath شما ازدواج باشد که هميشه در خواب آرزو کرده ايد يا زندگي عاري از چمداني که مدت طولاني در آن حمل کرده ايد. در اين هفته شما را به چالش مي کشم که مدتي را با خدا و به کمک او در تعريف جالوت خود قرار دهيد هفته بعد ، خواهيم ديد که چگونه داوود جالوت خود را شکست و چگونه مي توانيد بر شما شکست دهيم.

من دوست دارم که شما را به عنوان يک ازدواج متغير با ازدواج عالي در نظر بگيريد. اطلاعات قدرت و پشت پرده زيادي وجود دارد. اين آسان است ، و به ما کمک مي کند تا ديگران را به عقد ازدواج خدا براي آنها کمک کنيم! اينجا را کليک کنيد تا امروز به ما بپيونديد

کمک به ازدواج ، مشاوره در امر ازدواج ، مشاوره با خدا ، بينش خدا ، داوود و گليات ، داستان هاي كتاب مقدس ، برنامه هاي كتاب مقدس ، ازدواج هاي كريستيايي ، شهادت شهودي ، شهادت هاي كتاب مقدس ، بيماري هاي كتاب مقدس در ازدواج KIM ، DR KIM KIMBERLING ، ازدواج عالي ، ازدواج بلوط جذاب ، مشاوره براي ازدواج ، مشاوره راهنمايي ، ازدواج بيش از حد ، رشد ازدواج

منبع :  sanykala

اگر بينش هاي هفته گذشته را از دست داديد ، يک دقيقه طول بکشيد تا آن را بخوانيد و دوباره برگرديد تا اين مورد را بخوانيد.

هفته گذشته ما داوود جواني را در اردوگاه اسرائيلي ترک کرديم زيرا غول غول پيکر و ارتش فلسطيني او آماده بودند تا مردم خدا را نابود کنند. من از شما خواستم هفته گذشته مدتي را با خدا تعريف کنيد که جالوت شما را تعريف کرد. اول ، ببينيم که ديويد با خودش چه کرد.

تعبير من چيزي شبيه به اين است ديويد به افراد حاضر در اردوگاه گفت: "چه چيز بزرگي است؟ من با اين غول مي جنگم. سائول نگاهي به داوود داد و گفت: "شما نمي توانيد با او بجنگيد. شما فقط يک بچه هستيد. "سپس ديويد رزومه خود را به ساول داد:" من گوسفندان پدرم را گرايش داده ام. من براي محافظت از آن گوسفند ، شيرها و خرسها را کشته ام و کشته ام. "سابقه بدي نيست. بنابراين شائول موافقت مي کند و در تلاش براي کمک به ديويد ، او را با زره خود وزن مي کند که البته اين مناسب نيست. در عوض ، ديويد پنج سنگ صاف و عکس تيرکمان بچه گانه خود را جمع مي کند.

اکنون بياييد صحنه را تنظيم کنيم. حلقه بوکس را تصوير کنيد. گليات در گوشه و ديويد در او قرار دارد. در انتظار زنگ زدن زنگ ، آنها با کمي گفتگوي مشروب درگير مي شوند. گليات مي گويد: "به من بياييد و من گوشت شما را به پرندگان هوا و جانوران مزارع مي دهم." سپس داود با بازگشت ، گفت: "شما با نيزه و جهنده به سمت من مي آييد ، اما من به شما مي آيم به نام پروردگار ميزبان ، خداي ارتش اسرائيل که شما از آن سرپيچي کرديد. اين روز خداوند تو را به دست من خواهد داد و من تو را ضرب و شتم مي کنم و سرت را قطع خواهم کرد. و من اين روز اجساد مردگان فلسطين را به پرندگان هوا و جانوران وحشي زمين خواهم داد تا همه زمين بدانند که در اسرائيل خدايي وجود دارد و همه اين مجمع مي دانند که خداوند با شمشير يا نيزه نجات نمي دهد. زيرا نبرد خداوند است ، و او شما را به دست ما خواهد داد. "

ديويد ابتدا برنده مذاکره برنده مي شود ، سپس سنگي صاف را از کيسه خود مي گيرد ، آن را به تيرک تيرکمان بچه گانه مي بارد و آن را در گليات که در پيشاني ضربه مي زند ، مي زند و مي ميرد. پيروزي خدا!

بنابراين ، Goliath شما چيست؟ چه چيزي شما را از زندگي کردن زندگي خدا براي شما باز مي دارد؟ اين مي تواند اعتياد ، ترس ، اضطراب ، و يا عزت نفس پايين باشد. پاسخ هاي ما به سوال ممکن است متفاوت باشد ، اما راه حل هميشه يکسان است. اين خداست او کسي است که در گذشته وجود داشته است. او آنجا بود که در گذشته خود با "شيرها و خرس ها" مي جنگيد. او آن موقع شما را رها نکرد و اکنون شما را رها نخواهد کرد. او همانطور که گليات را شکست مي دهيد در آنجا خواهد بود. درست مثل ديويد ، شما مورد علاقه او هستيد و پيروزي درست مقابل شما قرار دارد. سنگ صاف خود را بيرون بياوريد. آن را در عکس تيرکمان بچه گانه خود ايمن کنيد. آن را در گليات خود بغل کنيد و سپس بر روي بدن او قدم بگذاريد تا به زندگي آزادي که خداوند به ويژه براي شما طراحي کرده است.

من دوست دارم که شما را به عنوان يک ازدواج متغير با ازدواج عالي در نظر بگيريد. اطلاعات قدرت و پشت پرده زيادي وجود دارد. اين آسان است ، و به ما کمک مي کند تا ديگران را به عقد ازدواج خدا براي آنها کمک کنيم! اينجا را کليک کنيد تا امروز به ما بپيونديد

منبع :  sanykala

12 سپتامبر 2019 در بينش از DR. کيم

اگر تمام وقت حساب کرده ايد که من درباره خدا بودن شماره 1 و همسرتان بودن شماره 2 شما صحبت کرده ايد ، مي توانيد ساعت هاي زيادي را سپري کنيد! اين بخشي از زبان من و فرهنگ ازدواج عالي است. اين اساسي براي هر چيزي است که ما در مورد آن صحبت مي کنيم. بنابراين ، هنگامي که ايميلي را از کسي دريافت مي کنيم که مي پرسد منظور ما از "خدا اول ، همسر دوم" چيست ، به من مي گويد که همه ما به يک زبان صحبت نمي کنيم و مهم است که من همه اصطلاحاتي را که استفاده مي کنيم به روشني تعريف کنم.

چگونه خدا را اول قرار مي دهيم؟ "چگونه" آسان است اما پيروي از آن دشوار است. اين کاري است که من انجام مي دهم من هر روز صبح با خدا مي گذرانم. من هر روز در يک برنامه YouVersion از کتاب مقدس زماني استفاده مي کنم و برنامه کوتاه تر ديگري را مي خوانم. من دعا مي کنم ، روز خود را به خدا تقديم کنم و همانطور که روز مي روم ، راهنمايي و خرد او را بخواهم. سپس در مجله بولت خود مي نويسم که امسال عادت جديدي براي من است. بعضي روزها احساس مي کنم واقعاً با خدا ارتباط دارم و روزهاي ديگر احساس مي کنم حرکات را پشت سر مي گذارم.

آنچه من طي سالها يافتم اينست که سازگاري اهميتي دارد. اين عادت است که پرداخت کرده است. مشکل من در طول بقيه روز سازگار است. مي توانم حواس پرتي ها ، وسوسه ها و موارد ديگر را به من بسپارم. بعضي از اينها را مي توانم کنترل کنم و بعضي ديگر نمي توانم. هرچه با آن روبرو باشم ، پاسخ بايد هميشه خدا باشد. چه چيزي براي من مناسب است؟ خدا چه چيزي را به من ياد مي دهد؟ چگونه اول او را حفظ کنم؟ نکته آخر اين است که وقتي او را اول نگه مي دارم ، زندگي من بهتر است - خيلي بهتر. وقتي که اينطور نيست. براي من اين آگاهي مستمر از حضور خدا در زندگي من در طول روز و پياده روي روز با او به عنوان شماره 1 من است.

قرار دادن نانسي دوم وقتي خدا را اول قرار دهم خيلي آسان است. هيچ کس و چيزي وجود ندارد که خداوند من را به عنوان اولويت بعدي من جز او قرار دهد. نانسي بچه ها ، نوه هاي بزرگ ، کار ، بازي و هر چيز ديگري را در زندگي من ترامپ مي کند. اين بدان معنا نيست که اينها براي من مهم نيستند. آنها هستند ، اما آنها به دنبال خدا و پس از نانسي مي آيند. وقتي خدا اول است ، مي توانم هر روز در کنار او در آغوش بگيرم و لذت ببرم. فرقي نمي کند او روحيه خوبي داشته باشد يا روحيه بدي داشته باشد. خدا مرا به عنوان شريک زندگي خود نياز خواهد کرد. آيا اين بدان معني است که من هر دقيقه از هر روز را با او مي گذرانم؟ نه. اين بدان معني است که من مي خواهم او بداند که من هميشه براي او هستم و هيچ چيز غير از خدا براي من مهمتر نيست.

شما با "خدا اول ، همسر دوم" چگونه کار مي کنيد؟ حدس من هميشه خوب نيست. حواس پرتي هاي زيادي در اين زندگي وجود دارد ، چه خوب و چه بد. ما مي توانيم آنها را نسبت به خدا و همسر خود در اولويت قرار دهيم. بنابراين در اينجا چالش شما براي اين هفته است. روز خود را با او شروع کنيد. كلام او را بخوانيد ، دعا كنيد ، مجله. سپس در طول روز با او در ارتباط باشيد. اين اولين بار او را نگه مي دارد. سپس آگاهانه همسر خود را هر روز دوم کنيد. به آنها بگوييد که آنها را دوست داريد. خدمت آنها. با آنها حضور داشته باشيد. براي آنها دعا کنيد. زندگي شما بهتر خواهد شد و ازدواج شما هم همينطور خواهد بود!

من دوست دارم که شما را به عنوان يک ازدواج متغير با ازدواج عالي در نظر بگيريد. اطلاعات قدرت و پشت پرده زيادي وجود دارد. اين آسان است ، و به ما کمک مي کند تا ديگران را به عقد ازدواج خدا براي آنها کمک کنيم! اينجا را کليک کنيد تا امروز به ما بپيونديد

منبع : sanykala

19 سپتامبر 2019 در بينش از DR. KIM ، بلوارهاي ازدواج

پدر و مادرم 59 سال از دنيا رفتند که پدرم درگذشت. پدر 28 روز از مادرم کوچکتر بود ، به همين ترتيب وقتي در دبيرستان ملاقات کردند در رده هاي مختلف بودند. مادر من در آن زمان با شخص ديگري ملاقات مي کرد اما پدرم مصمم بود قلب او را جلب کند - و او اين کار را کرد. پس از پايان دوره دبيرستان ، مادرم پس از پايان سال تحصيلات خود ، به دانشگاه شهر اوکلاهما رفت. بيشتر روزها مادرم بعد از کلاس در دانشگاه مي ماند تا قبل از آمدن به خانه به تحصيل بپردازد. اگر او مستقيم به خانه مي آمد ، کالسکه اي که او سوار مي شد ، مي توانست درست جلوي دبيرستان که پدر من در آن حضور داشت ، بيرون بيايد. وقتي پدر ساعت 2:30 بعد از ظهر را شنيد. اتومبيل خياباني با توقف مواجه شد ، او به سرعت به سمت پنجره کلاس رياضي خود رفت تا ببيند مادرم در حال پياده شدن است يا خير. اگر اين کار را نکرد ، او به صندلي خود بازگشت. اگر اين کار را مي کرد ، او کتاب هاي خود را جمع مي کرد و از کلاس ، پايين پله ها ، بيرون از ساختمان بيرون مي رفت و سپس مادرم را به خانه مي برد. پدر دانش آموز و خلوص خوبي بود و معلمش هيچ وقت او را براي پياده شدن از کلاس به چالش نمي کشيد. در حقيقت وقتي او را ترک مي کرد ، گفت: "خداحافظ خانم جانسون. فردا مي بينم ، "و او با آرزوي سلامتي به او پاسخ مي داد. سال بعد پدرم به مادرم در دانشگاه سيتي اوکلاهما پيوست و بورسيه ورزشي دريافت کرد.

طي دو سال ديگر آنها به ملاقات خود ادامه دادند و دوست داشتند ازدواج کنند. همه به جز پدر و مادر مادرم بودند ، که فکر مي کردند او مي تواند بهتر از پدر من باشد. براي اولين بار در زندگي ، مادرم از پدر و مادر خود سرپيچي کرد زيرا او و پدرم فرار کردند و ازدواج کردند. اما در حالي که من هفت سال بعد متولد شدم ، پدر و مادر مادرم بزرگترين هوادار پدر شدند.

من هرگز نفهميدم که چقدر خوشبختم که به عنوان فرزندشان به دنيا آمدم تا زماني که شروع به مشاهده ازدواج برخي از دوستانم کردم. معمولي بودن من هميشه طبيعي نبود. ازدواج والدين من کامل نبود اما آنها هميشه روي آن کار مي کردند. آنها واقعاً الگوي من براي همه چيز ازدواج عالي بودند.

اندکي پس از اينکه پدرم 70 ساله شد ، هم سرطان روده بزرگ و هم سرطان پروستات تشخيص داده شد. در حقيقت ، خبر سرطان در همان ماه آمد که او سن خود را با بازي گلف شليک کرد (70). درمان فرآيندي بود که شامل جراحي ، معالجه شيمي درماني و پرتونگاري بود. اين يک روند ناگوار بود و او سخت جنگيد. مادرم هر روز کنار او بود. من واقعاً فکر مي کنم که ازدواج قوي آنها فقط در طي اين سالها قوي تر شد. مثل همه چيزهايي بود که در زندگي با آنها روبرو بودند. آنها در کنار هم بودند و خدا در مرکز بود.

وقتي پدر 79 ساله بود ، پس از زنده ماندن در هر دو سرطان روده بزرگ و پروستات ، او به يک تومور بدخيم مغز مبتلا شد. چند بيمارستان بستري بود اما بيشتر مادرم تا آخرين روزهاي زندگي از او مراقبت مي کرد. در آن ماههاي گذشته ، من ديدم والدينم عشق و قدرت و تعهد مستمر به يکديگر را از راههاي قدرتمند نشان مي دهند. وقتي قدرت پدرم از بدنش خارج شد ، ديدم که قدرت او در حال افزايش است. کشيش تامي نلسون آن را "آخرين عمل عشق" مي نامد. مادرم قوت خود را نشان داد که فکر مي کردم آنجا است اما قبلاً آن را هرگز به طور کامل نديده بود. اين به عشق او به پدرم و عشق شگفت انگيز خدا به او دامن زد. پدرم را در 80 سالگي او دفن کرديم.

پدر و مادر من الهام بخش ازدواج ما بوده اند. ما نمي خواهيم ازدواج ما دقيقاً مثل آنها باشد زيرا ما مي خواستيم ازدواج بي نظير خودمان را داشته باشيم. آنچه ما مي خواهيم تکرار کنيم عشق آنها ، تعهد آنها به يکديگر و ازدواج آنها و عزم آنها براي حفظ خدا در مرکز بود. اين يک فرمول ساده براي يک ازدواج عالي است.

تو چطور؟ ازدواج شما امروز کجاست؟ کجا مي خواهيد که باشد؟ آيا شما خدا را در مرکز ازدواج خود قرار خواهيد داد؟ آيا شما متعهد به انجام هر کاري خواهيد بود؟

ازدواج مانند والدين من فقط اتفاق نمي افتد. روز به روز تلاش زيادي مي کند. تغيير با شما شروع مي شود. چرا از خدا درخواست کمکش نکنيم و امروز يک قدم برداريم؟

من دوست دارم که شما را به عنوان يک ازدواج متغير با ازدواج عالي در نظر بگيريد. اطلاعات قدرت و پشت پرده زيادي وجود دارد. اين آسان است ، و به ما کمک مي کند تا ديگران را به عقد ازدواج خدا براي آنها کمک کنيم! اينجا را کليک کنيد تا امروز به ما بپيونديد

منبع :  sanykala